پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

پرنیان

آش

یکشنبه 9 خرداد خاله فخری به افتخار شما ، آش ویارونه پخت و کلی مهمون دعوت کرده بود. عزیز دلم.... کلی خوش گذشت بهمون و همه کلی زحمت کشیده بودن و کادو برات آورده بودن.  کا دوی دایی جون و خانمش کادوی خاله سادات و اعظم: کادوی خاله الهام : خاله سمیه: خاله فخری: جالب اینجا بود که هنوز از دختر بودنت مطمئن نبودیم و همه هدیه ها دخترونه بود. ...
23 خرداد 1395

سونوی nt

امروز 95/1/31 توی هفته 12 ، برای سونوی nt رفتیم. منتظر رسیدن نوبتمون بودیم که هدی خانم امیر عمو موقع تحویل شیفتش بود و ما رو دید. ما رو زودتر از نوبت داخل اتاق برد. دوباره آهنگ زیبای قلبت در اتاق پیچید. من خیلی نگران بودم و دعا میکردم زودتر آقای دکتر بگه که خوبی و مشکلی نداری..... بعد از شنیدن این موضوع کمی آروم شدم....  آقای دکتر گفت : نگاه کن ببین دستش توی دهانشهههههههه.... (عزیزممممممممممممممی) و احتمال زیاد دختر خانمهههههههههههه  وااااااااااااییییییییییییییی هورااااااااااااااااااااااااااااا خیلی خوشحال شدم و سریع به بابایی زنگ زدم و خبر دادم............ حالا منتظریم تا سونوی بعدی که نکنه این موضوع ...
31 ارديبهشت 1395

تشکیل قلب

امروز یکشنبه 95.01.08 ساعت 8:15 وقت سونوگرافی بود که با هم رفتیم مرکز طب آزما، نوبت اول رفتیم داخل و با چک و چونه بابایی هم تونست بیاد تو اتاق و شاهد انجام سونو باشه .... کار خیلی زود انجام شد و بعد چند لحظه کوتاه صدای ضربان سریع قلبت توی اتاق پیچید ... یه حس خاص و متفاوتی داشتم ...  این نخودچی 17 میلیمتری تویی عزیزم ...
8 فروردين 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنیان می باشد