پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

پرنیان

آویز در

این هم از آویز در اتاقت که با کلی ذوق درستش کردم.   ...
4 مرداد 1395

هنرهای مامانی

دختر گلم  این چند روز کلی تلاش کردم و هنر به خرج دادم و عروسک های نمدی درست کردم که عکسشون رو برات میذارم.     ...
4 مرداد 1395

حرکت

هوراااااااااااااااااا، بالاخره حرکتت رو حس کردم. یه حس متفاوت...... انگاری حباب داخل دلم میترکه یا مثل ماهی درون تنگ اینطرف اونطرف میری  اینجوری خیالم راحتتر شده. همش نگرانت بودم و دوست داشتم برم دکتر تا زود زود صدای قلبت رو بشنوم. عزیز دلم، دختر قشنگم .... دوستت دارم  ...
28 خرداد 1395

سونوی آنومالی

5شنبه 13 خرداد ساعت 4 نوبت سونوگرافی داشتیم که هم از سلامت و هم جنسیت شما باخبر بشیم. بابایی ساعت 3 رسید قم و سریع رفتیم مطب. سر ظهر بود و همه مغازه ها بسته بودن و من باید یه شربت شیرین میخوردم. بابا یه مسافت طولانی پیاده رفته بود تا یه آب میوه ای پیدا کرده بود و یه شیشه آب طالبی گرفته بود. وقتی برگشت هنوز مطب باز نشده بود. از داروخانه کنارش پرسیدیم که گفت چون هوا گرمه اینجا منتظر بمونید. حتما میآن. خلاصه بعد از کلی انتظار سرایدار ساختمون اومد و گفت دکتر نمیآد. حتما شماره شما رو نداشتن که تماس بگیرن باهاتون. با کلی ناراحتی برگشتیم. وقتی رسیدیم مامانی گفت چه زود برگشتین! ما هم گفتیم نفر اول بودیم و بچه پسرههههههه......... چون تم...
23 خرداد 1395

آش

یکشنبه 9 خرداد خاله فخری به افتخار شما ، آش ویارونه پخت و کلی مهمون دعوت کرده بود. عزیز دلم.... کلی خوش گذشت بهمون و همه کلی زحمت کشیده بودن و کادو برات آورده بودن.  کا دوی دایی جون و خانمش کادوی خاله سادات و اعظم: کادوی خاله الهام : خاله سمیه: خاله فخری: جالب اینجا بود که هنوز از دختر بودنت مطمئن نبودیم و همه هدیه ها دخترونه بود. ...
23 خرداد 1395

سونوی nt

امروز 95/1/31 توی هفته 12 ، برای سونوی nt رفتیم. منتظر رسیدن نوبتمون بودیم که هدی خانم امیر عمو موقع تحویل شیفتش بود و ما رو دید. ما رو زودتر از نوبت داخل اتاق برد. دوباره آهنگ زیبای قلبت در اتاق پیچید. من خیلی نگران بودم و دعا میکردم زودتر آقای دکتر بگه که خوبی و مشکلی نداری..... بعد از شنیدن این موضوع کمی آروم شدم....  آقای دکتر گفت : نگاه کن ببین دستش توی دهانشهههههههه.... (عزیزممممممممممممممی) و احتمال زیاد دختر خانمهههههههههههه  وااااااااااااییییییییییییییی هورااااااااااااااااااااااااااااا خیلی خوشحال شدم و سریع به بابایی زنگ زدم و خبر دادم............ حالا منتظریم تا سونوی بعدی که نکنه این موضوع ...
31 ارديبهشت 1395

تشکیل قلب

امروز یکشنبه 95.01.08 ساعت 8:15 وقت سونوگرافی بود که با هم رفتیم مرکز طب آزما، نوبت اول رفتیم داخل و با چک و چونه بابایی هم تونست بیاد تو اتاق و شاهد انجام سونو باشه .... کار خیلی زود انجام شد و بعد چند لحظه کوتاه صدای ضربان سریع قلبت توی اتاق پیچید ... یه حس خاص و متفاوتی داشتم ...  این نخودچی 17 میلیمتری تویی عزیزم ...
8 فروردين 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنیان می باشد