پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

پرنیان

برونشیت

1396/10/29 16:04
نویسنده : s
163 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از برگشتن از قم بعد از چند روز سینه ت شروع به خس خس کرد و سرفه میکردی و توی خواب نفسهات خیلی بد صدا میداد. رفتیم دکتر که گفت برونشیت هست و دارو داد و گفت سه روز بعد بیایید برای معاینه دوباره
وقتی یکشنبه برای معاینه رفتیم گفت بهتر شده ولی اگر بستری کنیم بدلیل ضعیف شدن بعد از بیماریهای قبلی ممکنه ویروسهای جدیدتری رو بگیری...
صبر کردیم تا سه شنبه بریم قم و دکتر خودت...
نوبت دکتر سه شنبه ساعت ۱۰.۵ شب بود که باید دو ساعتی رو هم معطل میشدیم... من غروب رفتم و با کلی التماس منشی رو قانع کردم که سر ساعت ما رو بفرستن داخل...
برعکس بابایی هم سرماخورده بود و نتونست ما رو ببره... آژانس گرفتیم و با مامانی و محمد آقا موسوی رفتیم مطب
دکتر که معاینه کرد گفت برونشیته و باید بستری بشی
داشتم داغون میشدم ... حالم خیلی بد بود... حوصله هیچ چیزی رو نداشتم... برعکس پنجشنبه هم تولد محمدعلی و فاطمه بود...
یکسری دارو نوشت و فردا رو مصرف کنید و پنجشنبه عکس از ریه بگیرید..
چهارشنبه شب با محمدعلی و عباس آقا رفتیم بیمارستان .... توی راه محمدعلی جلو نشسته بود و تو همه ش صداش میکردی و وقتی برمی گشت دست هم رو  میگرفتین و به زبون خودتون با هم صحبت میکردید...چشمک

بیمارستان خیلی خلوت بود و عباس آقا خودش کمک کرد و عکس رو انداختن و بعد از دیدن گفت ریه ها التهاب داره و این نظره دکتر هست که بستری بشی یا خیر....گریه

وقتی رسیدیم خونه ساعت 11 بود و شما خوابیدی.... من عکس رو برداشتم و آژانس گرفتم و رفتم مطب دکتر.... دکتر یه کم نگاه کردن و گفتن باید ببری فلان دکتر متخصص رادیولوژی تا نظر بدنگریه هر چی پرسیدم که مشکل چیه؟ گفتن مشکل حادی نیست و متخصص باید ببینه....

با آژانس دوباره رفتیم مطبی که آدرس داده بودن، که بسته بودغمگین دوباره برگشتم مطب دکتر که گفت ببر و هر وقت نظر رادیولوژیست رو گرفتی بیا....

تا فردا بر من چه گذشت،،، بماند...

فردا عکس رو دادم خاله اعظم و برد دکترشون نظرش رو نوشت....

شب تولد محمدعلی و فاطمه بود.... شما کلی نانای میکردی و خوشحال بودی... ولی دل من همه ش آشوب بود....

یکساعتی که از تولد گذشت اومدم پایین تا با دایی جون و بابا بریم و بالاخره عکس رو نشون بدیم. وقتی دکتر عکس رو دید گفت همون داروها رو ادامه بدین تا ده روز و دوباره مراجعه کنید و نیازی به بستری نیست فعلابغل

خیلیییییییییی خوشحال شدم و با خیال راحت تری برگشتیم خونه و ادامه تولد، ولی کلی نذر و نیاز کردم که باید ادا کنمخنده 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنیان می باشد