دیدن خانم بهار و سفر به رشت
بالاخره قرار شد با روشا و مامانش ، چهارتایی به رشت بریم. سفری تابستانه
بلیط مستقیم قطار برای رشت از اراک نبود. مجبور شدیم بریم تهران و ازونجا به رشت.
جمعه ۳۰ ام ساعت ۱۲ از اراک حرکت کردیم و شما بخاطر دوری از بابا، گریه کردی و دوست داشتی،بابا هم همراهمون باشه.
من و مامان روشا با هم صحبت میکردیم و باعث شده بود شما دوتا هم نخوابید، تا بالاخره ساعت یک و نیم خوابیدیم و ساعت ۵ بیدار شدیم و صبحانه رو در راه آهن تهران خوردیم و ساعت۷:۳۰ به سمت رشت حرکت کردیم.
اینجا داشتی برای روشا لاک میزدی😁
ساعت 2 به رشت رسیدیم و خانم بهار اومد راه آهن دنبالمون و ما رو به خونشون در لاهیجان برد. ناهار رو خوردیم و استراحتی کردیم و عصر رفتیم دوری زدیم و شما ماشین سواری کردید.
بعد هم بعد از خوردن شام ، به شهربازی لاهیجان رفتیم.
صبح به سمت انزلی حرکت کردیم. و بعد از ناهار رفتیم دریا. شما تا حالا توی دریا شنا نکرده بودی. با روشا اونقدر ذوق زده شده بودید و خوشحال بودید که ما رو هم سر ذوق آورده بودید. ولی تموم لباس هاتون پر از شن شده بود. خونه خاله خانم بهار نزدیک ساحل بود. رفتیم و بدنتون رو شستیم (با آب یخ داخل حیاط 😁)و لباس عوض کردید و برگشتیم.
فردای اون روز به آکواریوم رفتیم، کلی ماهی های زیبا که شما از سفره ماهی خوشتون اومده بود.