پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

پرنیان

آنفولانزا

1396/9/15 18:35
نویسنده : s
152 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم صبح که از خواب بیدار شدی یه کم داغ بود بدنت٬٬ بابایی رفت سرکار و وقتی عصر اومد تبت بالاتر رفته بود... بردیمت دکتر ولی از اون جایی که روز تعطیلی بود٬ بیمارستان کودکان هم پزشک عمومی داشت و خیلی هم شلوغ بود
رفتیم سطح شهر بالاخره یه پزشک عمومی پیدا کردیم و ویزیتت کرد... و شیاف و شربت استامینوفن داد...
شب تا صبح با بابایی بالای سرت بیدار بودیم و مدام پاشویت میکردیم ولی تبت از ۳۸٫۵ پایینتر نمیومد. صبح پنجشنبه رفتیم بیمارستان امیرکبیر و پزشک متخصص برات آزمایش نوشت... با کلی گریه نمونه رو ازت گرفتن و اورژانسی جواب دادن... چون فردا دوباره جمعه بود و به تعطیلی میخوردیم ٬ آژانس گرفتیم و رفتیم قم... اونجا هم پزشکها بهترن و هم امکانات بیشتر...
مامانی و بابایی مشهد بودن...
رفتیم بیمارستان خرمی و نوبت گرفتیم و اومدیم خونه مامانی و ۲ ساعت بعد دوباره رفتیم...
دکتر برات سرم نوشت... موقع رگ گرفتن ازت خیلی بیتابی میکردی و من هم همرات گریه میکردم...
یکساعت سرم طول کشید و در طول این مدت سعی میکردیم سرت رو گرم کنیم تا گریه نکنی...
شب تبت پایین تر بود و ما تونستیم بخوابیم...
صبح دوباره یک سرم و شب هم یکی دیگه باید میزدی...
ظهر مامانی اینا از مشهد اومدن.. کلی استرس بهشون وارد شده بود که فهمیده بودن مریض هستی...
سرم شب رو خیلی بیتابی کردی و من کل زمان رو بغلت کرده بودم و دور بخش میچرخیدیم و برات توی گوشِت لالایی میخوندم...
خدا رو شکر شنبه بهتر بودی ولی برای اطمینان من و شما موندیم قم و من مجبور شدم یک هفته مرخصی بگیرم
امیدوارم دیگه مریض نشی نازنینم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنیان می باشد