3 ماهگی
پرنسـس مــن !
3 ماهه که قدم به دنیـــای ما گذاشتی و شدی همه زندگــــی مـن و پـدرت .
چه زود گــذشت !
3 ماه از آخرین لگدهات درون شکمم میگذره .
آخ که چقـــدر دلتنگ اون لحظاتــم ...
این روزها حال عمو محمد خوب نیست و بابایی باید پیشش باشه. ما هم چند روزی رو اونجا بودیم و بعدش اومدیم قم.
دخترک ناز مامان الان 6 کیلو شدی با قد 60 سانت ولی خوب شیر نمیخوری.........
هر روز داری شیرین و شیرین تر میشی... دیگه من و بابایی رو میشناسی و با چشم دنبالمون میکنی
گردنت رو تقریبا می تونی نگه داری و وقتی از خواب بیدار میشی خیلی خوش اخلاقی و می خندی
این روزه صداهایی رو شبیه آغون از خودت در میاری که خیلییییی خوبه و ما کلی ذوق می کنیم
وقتی میخواهیم عکس ازت بگیریم به دوربین خیره میشی بهت میگیم خانم دوربینی...نتیجه تلاش عکاسی این ماه من و بابایی این شد:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی